Erran - اران
Erran - اران maddesi sözlük listesi
اران Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (اِخ) شهریست که قباد آنرا بنا کرده
است. حلوان :
اران خواند آن شارسان را قُباد
که تازی کنون نام حلوان نهاد.
فردوسی (از بعض لغت نامه ها).
و رجوع به ارّان شود.
است. حلوان :
اران خواند آن شارسان را قُباد
که تازی کنون نام حلوان نهاد.
فردوسی (از بعض لغت نامه ها).
و رجوع به ارّان شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (اِخ) از نواحی کارکَنده ساری.
(سفرنامهٔ مازندران و استراباد رابینو ص ۱۲۱
و ۱۲۹).
(سفرنامهٔ مازندران و استراباد رابینو ص ۱۲۱
و ۱۲۹).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَرْ را ] (اِ) حنّا که بدان دست و پای و
محاسن خضاب کنند. (برهان قاطع).
محاسن خضاب کنند. (برهان قاطع).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَرْ را ] (اِخ) اقلیمیست در
آذربایجان، همانجا که امروز از راه تسمیهٔ
جزء به اسم کل روسها بدان نام آذربایجان
داده اند. صاحب برهان قاطع گوید: ولایتی
است از آذربایجان که گنجه و بردع از اعمال
آنست. گویند معدن ...
آذربایجان، همانجا که امروز از راه تسمیهٔ
جزء به اسم کل روسها بدان نام آذربایجان
داده اند. صاحب برهان قاطع گوید: ولایتی
است از آذربایجان که گنجه و بردع از اعمال
آنست. گویند معدن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَرْ را ] (اِخ) لغتی است در حرّان.
دمشقی در نخبةالدهر (ص ۱۹۱) آرد: و
صارت القصبة حرّان و نسبت الی بناء ارّان بن
آزر و آزر ابو ابراهیم الخلیل (ع مص) و کانت
حران مدینةالصابیة
دمشقی در نخبةالدهر (ص ۱۹۱) آرد: و
صارت القصبة حرّان و نسبت الی بناء ارّان بن
آزر و آزر ابو ابراهیم الخلیل (ع مص) و کانت
حران مدینةالصابیة
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (اِخ) جزیره ای در اسکاتلند
بمسافت پنج میلی مشرق کنتیر و سیزده میلی
مغرب اسکاتلند و بین آن دو خلیج کلَید
فاصله است و معظم طول آن قریب ۲۱ میل و
عرض آن ۱۲ میل است از احجار آن ...
بمسافت پنج میلی مشرق کنتیر و سیزده میلی
مغرب اسکاتلند و بین آن دو خلیج کلَید
فاصله است و معظم طول آن قریب ۲۱ میل و
عرض آن ۱۲ میل است از احجار آن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (ع اِ) تخت مرده یا تابوت آن.
جنازهٔ چوبین. جنازه. (مهذب الاسماء).
|| شمشیر. || جایباش وحوش. خانهٔ
جانور وحشی. کناس الوحش. (تاج العروس).
|| شاةُ اِرانٍ؛ گاو نر. و ...
جنازهٔ چوبین. جنازه. (مهذب الاسماء).
|| شمشیر. || جایباش وحوش. خانهٔ
جانور وحشی. کناس الوحش. (تاج العروس).
|| شاةُ اِرانٍ؛ گاو نر. و ...