klori - قلوری
klori - قلوری maddesi sözlük listesi
قلوری Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ لَ وْ وَ ری ی ] (ص نسبی) نسبت
است به قلورة. (از انساب سمعانی). رجوع
بدان کلمه شود.
است به قلورة. (از انساب سمعانی). رجوع
بدان کلمه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ لْ لَ ری ی ] (ص نسبی) نسبت
است به قلوریة. (معجم البلدان). رجوع به
قلوریه شود.
است به قلوریة. (معجم البلدان). رجوع به
قلوریه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ لْ لَ ری ی ] (اِخ) ابوالعباس. از
راویان و منسوب است به قلوره. وی از
ابواسحاق حضرمی و جز او روایت کند و
ابوداود در سنن خود از او روایت دارد. (معجم
البلدان).
راویان و منسوب است به قلوره. وی از
ابواسحاق حضرمی و جز او روایت کند و
ابوداود در سنن خود از او روایت دارد. (معجم
البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ لَ وْ وَ ری ی ] (اِخ) عمربن
ابراهیم بن قلورة بلدی خطیب. از راویان و از
مردم بلد است. وی از اسماعیل بن محمد
مزنی روایت کند و از او ابوالحسین بن
محمدبن احمدبن جمیع غسانی روایت دارد.
(از ...
ابراهیم بن قلورة بلدی خطیب. از راویان و از
مردم بلد است. وی از اسماعیل بن محمد
مزنی روایت کند و از او ابوالحسین بن
محمدبن احمدبن جمیع غسانی روایت دارد.
(از ...