Bârânî - بارانی
Bârânî - بارانی maddesi sözlük listesi
بارانی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
yağmurluk
Farsça - Türkçe sözlük
yağmurluk
Farsça - Türkçe sözlük
1) yağmurlu
2) yağmurluk
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) نام کلاهی است که در روزهای
باران بر سر گذارند. (برهان) (ناظم الاطباء).
کلاهی است هنگام باران پوشندش تا بآب
باران جامه ها تر نشوند. و آن طریقه چهری
(کذا) میباشد، خواجه فرماید:
چرا باید که وامانی بملبوسی و ...
باران بر سر گذارند. (برهان) (ناظم الاطباء).
کلاهی است هنگام باران پوشندش تا بآب
باران جامه ها تر نشوند. و آن طریقه چهری
(کذا) میباشد، خواجه فرماید:
چرا باید که وامانی بملبوسی و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص نسبی) منسوب به باران.
(دِمزن). مُمْطِر. ممطرة. (منتهی الارب)
(دهار): هوائی بارانی. موسمی بارانی.
- روز بارانی؛ روزی که باران آید.
- امثال:
پیرزن نمرد تا روز بارانی.
(امثال و حکم ...
(دِمزن). مُمْطِر. ممطرة. (منتهی الارب)
(دهار): هوائی بارانی. موسمی بارانی.
- روز بارانی؛ روزی که باران آید.
- امثال:
پیرزن نمرد تا روز بارانی.
(امثال و حکم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نام شاعری باستانی و از او بیتی
چند در لغت نامهٔ اسدی بشاهد
آمده است :
در بیابان بدید قومی کرد
کرده از موی هر یکی کولا.
بر من ای سنگدل وروت مکن
ناز بر من تو با بروت مکن
هرچه ...
چند در لغت نامهٔ اسدی بشاهد
آمده است :
در بیابان بدید قومی کرد
کرده از موی هر یکی کولا.
بر من ای سنگدل وروت مکن
ناز بر من تو با بروت مکن
هرچه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص نسبی) منسوب است به باران
که قریه ای است از قرای مرو که دره بارانش
خوانند. (سمعانی) (حبیب السیر چ خیام ج ۲
صص ۶۵۵ -۶۵۸).
که قریه ای است از قرای مرو که دره بارانش
خوانند. (سمعانی) (حبیب السیر چ خیام ج ۲
صص ۶۵۵ -۶۵۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ابوذکریا یحیی بن احمد. (از
معجم البلدان). رجوع به بارابی... شود.
معجم البلدان). رجوع به بارابی... شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ابونصر اسماعیل بن حمّاد
الجوهری. صاحب کتاب الصحاح در لغت.
منسوب به باران قصبه ای نزدیک مرو. (معجم
البلدان).
الجوهری. صاحب کتاب الصحاح در لغت.
منسوب به باران قصبه ای نزدیک مرو. (معجم
البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) اسحاق بن ابراهیم. صاحب
دیوان الادب اللغویان. دائی ابونصر
اسماعیل بن حماد الجوهری، منسوب به باران
قصبه ای نزدیک مرو. (معجم البلدان).
دیوان الادب اللغویان. دائی ابونصر
اسماعیل بن حماد الجوهری، منسوب به باران
قصبه ای نزدیک مرو. (معجم البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) حاتم بن محمدبن حاتم،
منسوب به باران مرو. محدث بوده و از عمربن
سرسیل (کذا) و اسحاق بن منصور و عقبةبن
عبداللََّه سماع کرد. نام وی را ابودرعهٔ مسیحی
در تاریخ مرو بدینسان آورده است. (از
انساب سمعانی). رجوع به ...
منسوب به باران مرو. محدث بوده و از عمربن
سرسیل (کذا) و اسحاق بن منصور و عقبةبن
عبداللََّه سماع کرد. نام وی را ابودرعهٔ مسیحی
در تاریخ مرو بدینسان آورده است. (از
انساب سمعانی). رجوع به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص نسب . اِمر.) 1 - مربوط به باران . 2 - تن پوشی که آب در آن نفوذ نکند.
Farsça - Azeri sözlük Metni çevir
yağmır(izah: yağmırlıq. qapçıl. (su keçirməyən geyim).( barani < barğamaq).)
Sıradaki maddeler