Pîrâmen - پیرامن
Pîrâmen - پیرامن maddesi sözlük listesi
پیرامن Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ / مَ ] (اِ) پیرامون. اطراف و گرد
چیزی. حوالی. حول. گرداگرد چیزی.
(اوبهی). دوروبر. دوره. دور. گرد. دورتادور.
جوانب. گردبرگرد: زرنگ شهری با
حصار است و پیرامن او خندق است. (حدود
العالم).
گفتم نایمت نیز هرگز پیرامنا
بیهده گفتم من این بیهده ...
چیزی. حوالی. حول. گرداگرد چیزی.
(اوبهی). دوروبر. دوره. دور. گرد. دورتادور.
جوانب. گردبرگرد: زرنگ شهری با
حصار است و پیرامن او خندق است. (حدود
العالم).
گفتم نایمت نیز هرگز پیرامنا
بیهده گفتم من این بیهده ...
Pîrâmen - پیرامن diğer yazımlar
Sıradaki maddeler