raha - رحی
raha - رحی maddesi sözlük listesi
رحی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَحْ یْ ] (ع مص) رَحْو. ساختن آسیا
و یا گردانیدن آن. (ناظم الاطباء) (آنندراج).
رحیت الرحا؛ به معنی رحوت الرحا است.
(منتهی الارب). به معنی رحا یرحو و آن نادر
است. (از اقرب الموارد). رجوع به رحو شود.
|| ...
و یا گردانیدن آن. (ناظم الاطباء) (آنندراج).
رحیت الرحا؛ به معنی رحوت الرحا است.
(منتهی الارب). به معنی رحا یرحو و آن نادر
است. (از اقرب الموارد). رجوع به رحو شود.
|| ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ حا ] (ع اِ) سنگ آسیا. (دهار)
(غیاث اللغات) (صراح اللغة). سنگ آسیا.
مؤنث است. ج، اَرْحی (اَرْحٍ)، اَرْحاء، اُرْحیّ،
رِحیّ، رُحیّ، اَرْحیة. || سینه. ج، اَرْحاء.
|| پارهٔ زمین گرد و بلند به ...
(غیاث اللغات) (صراح اللغة). سنگ آسیا.
مؤنث است. ج، اَرْحی (اَرْحٍ)، اَرْحاء، اُرْحیّ،
رِحیّ، رُحیّ، اَرْحیة. || سینه. ج، اَرْحاء.
|| پارهٔ زمین گرد و بلند به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُ حی ی ] (ع اِ) جِ رَحْی ََ. (ناظم
الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به رَحی ََ شود.
الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به رَحی ََ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ حی ی ] (ع اِ) جِ رَحی ََ. (ناظم
الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
رجوع به رَحی ََ شود.
الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
رجوع به رَحی ََ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ حا ] (اِخ) نام جایی است به
سیستان و نسبت بدان رحایی باشد.
(یادداشت مؤلف). موضعی است به سجستان،
از آن موضع است محمدبن احمدبن ابراهیم
رحوی. (آنندراج).
سیستان و نسبت بدان رحایی باشد.
(یادداشت مؤلف). موضعی است به سجستان،
از آن موضع است محمدبن احمدبن ابراهیم
رحوی. (آنندراج).