zenk - زنگ
zenk - زنگ maddesi sözlük listesi
زنگ Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
zil; 1) zil
2) pas; çan
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زَ ] (اِ) سبزی و زنگار و چرکی باشد
که بر روی آیینه و شمشیر و امثال آن نشیند و
معرب آن زنج است. (برهان) (از ناظم الاطباء)
(از اوبهی) (از فرهنگ رشیدی). چرکی بود که
بر روی آهن و مس ...
که بر روی آیینه و شمشیر و امثال آن نشیند و
معرب آن زنج است. (برهان) (از ناظم الاطباء)
(از اوبهی) (از فرهنگ رشیدی). چرکی بود که
بر روی آهن و مس ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زَ ] (اِخ) ولایت زنگیان. (لغت فرس
اسدی چ اقبال ص ۲۶۷). ولایت زنگبار.
(برهان) (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) (انجمن
آرا). حبشه و زنگبار و تونس و دیگر ولایات
آفریقا. (ناظم الاطباء). زنگبار. زنج. ولایت
زنگیان. در تداول شعرا مقابل ...
اسدی چ اقبال ص ۲۶۷). ولایت زنگبار.
(برهان) (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) (انجمن
آرا). حبشه و زنگبار و تونس و دیگر ولایات
آفریقا. (ناظم الاطباء). زنگبار. زنج. ولایت
زنگیان. در تداول شعرا مقابل ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( ~.) (اِ.) 1 - اکسید آهن ، ماده ای سبز رنگ که در اثر ترکیب اکسیژن و آهن بوجود
می آید. 2 - پرتو ماه و آفتاب . 3 - زنگی ، سیاه پوست . 4 - کنایه از: غم ، اندوه ،
شب ، تیرگی .
می آید. 2 - پرتو ماه و آفتاب . 3 - زنگی ، سیاه پوست . 4 - کنایه از: غم ، اندوه ،
شب ، تیرگی .