Tırâd - طراد
Tırâd - طراد maddesi sözlük listesi
طراد Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
muvafakat
Arapça - Türkçe sözlük
طِرَاد
muvafakat
Anlamı: uygun görme, onama
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
طَرَّاد [مفرد]:
1- صيغة مبالغة من طرَدَ1 وطرَدَ2.
2- (سك) نوع من السّفن الحربيَّة السريعة السير.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طِ ] (ع اِ) نیزه ای کوتاه که بدان شکار
کنند. (منتهی الارب). نیزه ای خُرد. یا عام
است. (منتهی الارب) (آنندراج): بر اثر ایشان
صدوسی غلام... بگذشتند، با سه سرهنگ
سرای و سه علامت ...
کنند. (منتهی الارب). نیزه ای خُرد. یا عام
است. (منتهی الارب) (آنندراج): بر اثر ایشان
صدوسی غلام... بگذشتند، با سه سرهنگ
سرای و سه علامت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طِ ] (ع مص) حمله آوردن بر
یکدیگر. (منتهی الارب) (آنندراج).
مطاردة: و از آنجا بر نیت ترتیب جهاد، با
مردان جلاد، ابنای طعان و طراد روان شد.
(جهانگشای جوینی).
|| (اِ) جنگ.
حمله. (دزی).
یکدیگر. (منتهی الارب) (آنندراج).
مطاردة: و از آنجا بر نیت ترتیب جهاد، با
مردان جلاد، ابنای طعان و طراد روان شد.
(جهانگشای جوینی).
|| (اِ) جنگ.
حمله. (دزی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَرْ را ] (ع ص، اِ) کشتی خرد
شتابرو. (منتهی الارب) (آنندراج). سخت
راننده. || قایق (بیضی شکل بخلاف قُفَّه که
مدور است). || جای فراخ. سطح هموار
وسیع. || ...
شتابرو. (منتهی الارب) (آنندراج). سخت
راننده. || قایق (بیضی شکل بخلاف قُفَّه که
مدور است). || جای فراخ. سطح هموار
وسیع. || ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَرْ را ] (اِخ) ابن دُبیس الاسدی. از
فرمانروایانی بود که فرمانروائی جزیرهٔ
دبیسیهٔ (نزدیک خوزستان) را از پدران
خویش بطریق ارث داشته، منصوربن حسین
الاسدی را با وی محاربه ای پیش آمد و از این
رو در امر فرمانروائی ...
فرمانروایانی بود که فرمانروائی جزیرهٔ
دبیسیهٔ (نزدیک خوزستان) را از پدران
خویش بطریق ارث داشته، منصوربن حسین
الاسدی را با وی محاربه ای پیش آمد و از این
رو در امر فرمانروائی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طُرْ را ] (اِخ) ابن علی بن عبدالعزیز،
ابوفراس السلمی الدمشقی، المعروف بالبدیع.
وی نحوی و نویسنده ای ادیب و در نظم و نثر
سرآمد بود. از اشعار اوست:
قیل لی لم جلست فی آخر القو
مِ و انت البدیع رب القوافی
قلت ...
ابوفراس السلمی الدمشقی، المعروف بالبدیع.
وی نحوی و نویسنده ای ادیب و در نظم و نثر
سرآمد بود. از اشعار اوست:
قیل لی لم جلست فی آخر القو
مِ و انت البدیع رب القوافی
قلت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَرْ را ] (اِخ) اسعدبن ابراهیم. وی
بسال ۱۸۳۵ م. در بیروت قدم به عرصهٔ وجود
نهاد و در مدرسهٔ امریکائیان به آموختن علوم
پرداخت و با شیخ ناصیف یازجی رفت و آمد
بسیار داشت. او را چندین قصیده است ...
بسال ۱۸۳۵ م. در بیروت قدم به عرصهٔ وجود
نهاد و در مدرسهٔ امریکائیان به آموختن علوم
پرداخت و با شیخ ناصیف یازجی رفت و آمد
بسیار داشت. او را چندین قصیده است ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَرْ را ] (اِخ) نجیب بن ابراهیم بن
متری طراد. خانوادهٔ طراد بتوانگری در مال و
رجال از عهدی قدیم در بیروت شهرتی بسزا
داشتند نجیب ابراهیم بسال ۱۸۹۵ م. در
بیروت ولادت یافت و مبادی لغت عرب را در
مدرسهٔ القدیس ...
متری طراد. خانوادهٔ طراد بتوانگری در مال و
رجال از عهدی قدیم در بیروت شهرتی بسزا
داشتند نجیب ابراهیم بسال ۱۸۹۵ م. در
بیروت ولادت یافت و مبادی لغت عرب را در
مدرسهٔ القدیس ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَرْ را ] (اِخ) ابن محمدبن علی
الهاشمی الزینبی البغدادی العباسی الهاشمی.
وفات وی بسال ۴۹۱ هـ . ق. بوده. او راست:
کتابی به نام عوالی که معروف است به عوالی
ابوالفوارس. (کشف الظنون ج ۲).
الهاشمی الزینبی البغدادی العباسی الهاشمی.
وفات وی بسال ۴۹۱ هـ . ق. بوده. او راست:
کتابی به نام عوالی که معروف است به عوالی
ابوالفوارس. (کشف الظنون ج ۲).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَرْ را ] (اِخ) موضعی است. (منتهی
الارب) (آنندراج). نام جایگاهی است که ذکر
آن در شعر اسودبن یعفر آمده است. (معجم
البلدان ج ۶ ص ۳۷).
الارب) (آنندراج). نام جایگاهی است که ذکر
آن در شعر اسودبن یعفر آمده است. (معجم
البلدان ج ۶ ص ۳۷).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(طَ رّ) [ ع . ] 1 - (ص .) بسیار راننده . 2 - (اِ.) کشتی تندرو. 3 - جای فراخ .
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
طَرّادٌ
[tʼar'ːaːd]
n m
نَوعٌ منَ السُّفُنِ الحَرْبِيَّةِ السَّريعَةِ m croiseur
◊
طَرّادُ صَواريخَ — croiseur doté de missiles
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
I
طَرَّادٌ
1 мн. اتٌ
крейсер
II
طَرَّادٌ
2
насыпь, плотина
* * *
аа=
крейсер