hebib - هبیب
hebib - هبیب maddesi sözlük listesi
هبیب Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هَ ] (ع ص) باد گردانگیز. (منتهی
الارب). بادی که گرد و غبار پراکند. هَبوب.
هبوبة. (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد)
(لسان العرب).
الارب). بادی که گرد و غبار پراکند. هَبوب.
هبوبة. (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد)
(لسان العرب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هَ ] (ع مص) هَبّ. هُبوب. وزیدن
باد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). برپا شدن
باد. (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد) (لسان
العرب). جستن باد. (تاج المصادر بیهقی).
|| بیدار شدن. (ناظم الاطباء)
(اقرب الموارد) (معجم متن ...
باد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). برپا شدن
باد. (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد) (لسان
العرب). جستن باد. (تاج المصادر بیهقی).
|| بیدار شدن. (ناظم الاطباء)
(اقرب الموارد) (معجم متن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هُ بَ ] (اِخ) نام وادی است در راه
اسکندریه منسوب به هبیب بن معقل. (منتهی
الارب). وادیی ای است بین مربوط و فیوم که
هبیب بن مغفل در آن گوشه گیری گزید و از
آن جهت به ...
اسکندریه منسوب به هبیب بن معقل. (منتهی
الارب). وادیی ای است بین مربوط و فیوم که
هبیب بن مغفل در آن گوشه گیری گزید و از
آن جهت به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هُ بَ ] (اِخ) ابن مُغفَل صحابی است.
مغفل نام جد پدرش بود. ابونعیم گوید وی
پسر عمروبن مغفل بن واقفةبن... غفاری
است. ابن یونس گوید که وی شاهد فتح مصر
بود و در فتنهٔ بعد از قتل عثمان در ...
مغفل نام جد پدرش بود. ابونعیم گوید وی
پسر عمروبن مغفل بن واقفةبن... غفاری
است. ابن یونس گوید که وی شاهد فتح مصر
بود و در فتنهٔ بعد از قتل عثمان در ...