ابومنصور
ابومنصور maddesi sözlük listesi
ابومنصور Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (ع اِ مرکب) شهد. (مهذب
الاسماء) (السامی فی الاسامی) (المرصع).
الاسماء) (السامی فی الاسامی) (المرصع).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) یا بومنصور. از این
شاعر در لغت نامهٔ اسدی این بیت برای کلمهٔ
واق واق شاهد آمده است:
نه واق واق و نه عنقای مغربیم بگیر (؟)
نه هم بنوع زرافه نه کرگ دزواریم (؟).
شاعر در لغت نامهٔ اسدی این بیت برای کلمهٔ
واق واق شاهد آمده است:
نه واق واق و نه عنقای مغربیم بگیر (؟)
نه هم بنوع زرافه نه کرگ دزواریم (؟).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) صاحب حبیب السیر
گوید: در جمادی الاول سنهٔ سبع و عشرین و
خمسمائه (۵۲۷ هـ . ق.). حسن گرگانی بر
دست ابومنصور و ابراهیم خیرآبادی متوجه
عالم ابدی گردید.
گوید: در جمادی الاول سنهٔ سبع و عشرین و
خمسمائه (۵۲۷ هـ . ق.). حسن گرگانی بر
دست ابومنصور و ابراهیم خیرآبادی متوجه
عالم ابدی گردید.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) بنا بر نقلی کنیت ابن
سَلاّر ملک العادل علی بن اسحاق وزیر ظافر
عبیدی صاحب مصر است. رجوع به ابن
سَلاّر... شود.
سَلاّر ملک العادل علی بن اسحاق وزیر ظافر
عبیدی صاحب مصر است. رجوع به ابن
سَلاّر... شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) برادر پدر جدّ اتابکان
لرستان. رجوع به حبط ۲ ص ۱۰۲ شود.
لرستان. رجوع به حبط ۲ ص ۱۰۲ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) رئیس خاندان
معروف به آل منجم. رجوع به بنومنجم... شود.
معروف به آل منجم. رجوع به بنومنجم... شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) ابان حسیس (شاید
جشنس)بن وریدبن کادبن مهابنداد
حساس بن فروخ دادبن استادبن مهر حسیس
(شاید جشنس) بن یزدجرد. منجم ایرانی پدر
بنومنجم یا آل منجم. رجوع به بنومنجم شود.
جشنس)بن وریدبن کادبن مهابنداد
حساس بن فروخ دادبن استادبن مهر حسیس
(شاید جشنس) بن یزدجرد. منجم ایرانی پدر
بنومنجم یا آل منجم. رجوع به بنومنجم شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) ابن ابی القاسم علی
نوکی. ابوالفضل بیهقی در تاریخ خود آرد: در
این تابستان [سال ۴۲۲ هـ . ق.] بوالقاسم علی
نوکی صاحب برید غزنین از خواجه بونصر
مشکان درخواست تا فرزندان ویرا بدیوان ...
نوکی. ابوالفضل بیهقی در تاریخ خود آرد: در
این تابستان [سال ۴۲۲ هـ . ق.] بوالقاسم علی
نوکی صاحب برید غزنین از خواجه بونصر
مشکان درخواست تا فرزندان ویرا بدیوان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) ابن بروی. محمدبن
محمدبن محمد فقیه شافعی. رجوع به ابن
بروی... شود.
محمدبن محمد فقیه شافعی. رجوع به ابن
بروی... شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) ابن بهرام بن
خورشیدبن یزدیار. خال بهمنیار حکیم تلمیذ
شیخ الرئیس بن سینا و ظاهراً او نیز یکی از
فلاسفهٔ عصر خویش بوده است و بهمنیار
کتاب التحصیل خود را در منطق و حکمتین
بنام ...
خورشیدبن یزدیار. خال بهمنیار حکیم تلمیذ
شیخ الرئیس بن سینا و ظاهراً او نیز یکی از
فلاسفهٔ عصر خویش بوده است و بهمنیار
کتاب التحصیل خود را در منطق و حکمتین
بنام ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) ابن جهیر محمدبن
فخرالدوله. رجوع به ابن جهیر عمیدالدوله
شود.
فخرالدوله. رجوع به ابن جهیر عمیدالدوله
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) ابن عبدالرزاق
طوسی. از بزرگزادگان طوس. او در حدود
۳۳۵ هـ . ق. یا کمی پیش از آن از جانب
ابوعلی احمدبن محمدبن مظفربن محتاج
چغانی سپهسالار خراسان حکمرانی طوس
داشت و در ...
طوسی. از بزرگزادگان طوس. او در حدود
۳۳۵ هـ . ق. یا کمی پیش از آن از جانب
ابوعلی احمدبن محمدبن مظفربن محتاج
چغانی سپهسالار خراسان حکمرانی طوس
داشت و در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) ابن عزالملوک
ابوکالیجار (ملک...) آخرین پادشاه آل بویه
که فضل بن علی بن حسن بن ایوب مشهور به
فضلویه حسنویه در سال ۴۴۸ هـ . ق. بر او
خروج کرد و او را ...
ابوکالیجار (ملک...) آخرین پادشاه آل بویه
که فضل بن علی بن حسن بن ایوب مشهور به
فضلویه حسنویه در سال ۴۴۸ هـ . ق. بر او
خروج کرد و او را ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) ابن عساکر. فقیه
شافعی عبدالرحمن بن حسن بن هبةاللََّه بن
عبداللََّه دمشقی. رجوع به عبدالرحمن... شود.
شافعی عبدالرحمن بن حسن بن هبةاللََّه بن
عبداللََّه دمشقی. رجوع به عبدالرحمن... شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) ابن علی نوکی.
رجوع به ابومنصوربن ابی القاسم علی نوکی
شود.
رجوع به ابومنصوربن ابی القاسم علی نوکی
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) ابن فضل مسترشد
(۵۱۲ -۵۲۹ هـ . ق.). رجوع به مسترشد...
شود.
(۵۱۲ -۵۲۹ هـ . ق.). رجوع به مسترشد...
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) ابن قتلمش
محمدبن سلیمان. رجوع به ابن قتلمش و
رجوع به محمدبن سلیمان... شود.
محمدبن سلیمان. رجوع به ابن قتلمش و
رجوع به محمدبن سلیمان... شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) ابن مافنه. بهرام وزیر
ابوکالیجار دیلمی. رجوع به ابن مافنه و
رجوع به بهرام... شود.
ابوکالیجار دیلمی. رجوع به ابن مافنه و
رجوع به بهرام... شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) ابن متقی خلیفهٔ
عباسی، او دختر ناصرالدوله حسن بن
عبداللََّه بن حمدان موصلی را تزویج کرد.
رجوع به تجارب الامم ابوعلی مسکویه چ
اروپا ج ۶ ص ۵۵ و ۵۶ شود.
عباسی، او دختر ناصرالدوله حسن بن
عبداللََّه بن حمدان موصلی را تزویج کرد.
رجوع به تجارب الامم ابوعلی مسکویه چ
اروپا ج ۶ ص ۵۵ و ۵۶ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) ابن محمد حسینی. او
راست کتاب: مدارک النور و مشارق السرور.
راست کتاب: مدارک النور و مشارق السرور.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) ابوالفتح غازی. ملک
الظاهر صاحب حلب. و ابومنصور کنیت دیگر
اوست. رجوع به ظاهر... شود.
الظاهر صاحب حلب. و ابومنصور کنیت دیگر
اوست. رجوع به ظاهر... شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ مَ ] (اِخ) احمدبن عبداللََّه بن
احمد فرغانی. رجوع به احمد... شود.
احمد فرغانی. رجوع به احمد... شود.