ساس
ساس maddesi sözlük listesi
ساس Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
ساسَ يَسوس، سُسْ، سِياسةً، فهو سائِس، والمفعول مَسوس
• ساس النَّاسَ: حَكَمهم، تولّى قيادتَهم وإدارةَ شئونهم "كان الخلفاء الرَّاشدون يسوسون النَّاسَ بالعدل".
• ساس الأمورَ: دبَّرها، أدارَها، قام بإصلاحها "لم يحسن سياسة الشُّئون الدّاخليّة- يسوسون الأمورَ بغير عقل ... فينفُذ أمرُهُم ويُقالُ ساسه".
• ساس الدَّوابَّ: روّضها واعْتَنَى بها "يسوس خيولَ الأمير".
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) نام کرمی است از مقولهٔ کیک و
شپش فاما از آنها بزرگتر باشد، و خون مردم
بخورد و چون آن را بگیرند دست را بدبوی
سازد. (جهانگیری) (برهان). کرم بدبو که در
چهار پای باشد. (غیاث). بزبان دارالمرز و
گیلان ...
شپش فاما از آنها بزرگتر باشد، و خون مردم
بخورد و چون آن را بگیرند دست را بدبوی
سازد. (جهانگیری) (برهان). کرم بدبو که در
چهار پای باشد. (غیاث). بزبان دارالمرز و
گیلان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ع اِ) کرم خوردگی دندان. (تاج
العروس) (ترجمهٔ ترکی قاموس) (اقرب
الموارد) (قطر المحیط). سیاهی است در
دندان. (شرح قاموس). || دندانی است که
خورده شده است. (شرح قاموس) (تاج
العروس) (ترجمهٔ ترکی قاموس) (اقرب
الموارد) ...
العروس) (ترجمهٔ ترکی قاموس) (اقرب
الموارد) (قطر المحیط). سیاهی است در
دندان. (شرح قاموس). || دندانی است که
خورده شده است. (شرح قاموس) (تاج
العروس) (ترجمهٔ ترکی قاموس) (اقرب
الموارد) ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ع اِ) نگهبان. (منتهی الارب). و اصل
آن سائس است چون هار و هائر. (تاج
العروس) (شرح قاموس) (اقرب الموارد) (قطر
المحیط).
آن سائس است چون هار و هائر. (تاج
العروس) (شرح قاموس) (اقرب الموارد) (قطر
المحیط).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص) پاکیزه و لطیف. (جهانگیری)
(برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). لطیف.
(اوبهی). لطیف و نازک و خوب. (شعوری).
لطیف و پاکیزه و خوشنما و ظریف و زیبا.
(ناظم الاطباء) (استینگاس). در فرهنگ نظام
آمده: خان آرزو در سراج اللغات گوید:
«ساس در جهانگیری و غیره ...
(برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). لطیف.
(اوبهی). لطیف و نازک و خوب. (شعوری).
لطیف و پاکیزه و خوشنما و ظریف و زیبا.
(ناظم الاطباء) (استینگاس). در فرهنگ نظام
آمده: خان آرزو در سراج اللغات گوید:
«ساس در جهانگیری و غیره ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) مادرزن. (جهانگیری) (برهان)
(شعوری) (استینگاس) (ناظم الاطباء). به این
معنی هندی است. (جهانگیری) (برهان).
(شعوری) (استینگاس) (ناظم الاطباء). به این
معنی هندی است. (جهانگیری) (برهان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نام طایفه ای قدیم از ایرانیان.
(شعوری) (استینگاس) (ناظم الاطباء). رجوع
به مادهٔ قبل و ساسان شود.
(شعوری) (استینگاس) (ناظم الاطباء). رجوع
به مادهٔ قبل و ساسان شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نام یکی از آبادیهای دهستان
زانوس رستاق، بخش کجور شهرستان نوشهر
است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۳ در ذیل
زانوس رستاق) (ترجمهٔ مازندران و استرآباد
رابینو ص ۱۴۸).
زانوس رستاق، بخش کجور شهرستان نوشهر
است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۳ در ذیل
زانوس رستاق) (ترجمهٔ مازندران و استرآباد
رابینو ص ۱۴۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ.) حشره ای از راستة نیم بالان ، بزرگتر از کک که لای درز تشک و متکا و شکاف
اشیاء چوبی مخفی می شود و شب خارج شده و به انسان نیش می زند.
اشیاء چوبی مخفی می شود و شب خارج شده و به انسان نیش می زند.
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
ساسَ
['saːsa]
v
قادَ diriger, gouverner
◊
ساسَ الناسَ بالحِكْمَةِ — Il a gouverné les gens avec sagesse.
♦ ساسَ الخَيْلَ إِعْتَنَى بالخَيْلِ panser les chevaux
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
ساسَ: حَكَمَ، دَبّرَ، أدَارَ
to govern, rule; to administer, manage, direct, run, lead, handle, conduct
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
سَاسَ
п. I
у سِيَاسَةٌ
1) управлять, заведовать; руководить; вести
2) править (лошадью)
3) смотреть(за скотом)
4) быть конюхом