mihri - مهری
mihri - مهری maddesi sözlük listesi
مهری Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ ری ی ] (ص نسبی) اشتر مهری؛
اشتر نیک و نجیب. منسوب به بنی مهرة. ج،
مَهاری. (یادداشت مؤلف). رجوع به مهریة
شود.
اشتر نیک و نجیب. منسوب به بنی مهرة. ج،
مَهاری. (یادداشت مؤلف). رجوع به مهریة
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مِ ] (اِ) نوعی از چنگ باشد و آن
سازی است که مطربان نوازند، و بعضی گویند
یکی از نامهای ساز چنگ است. (برهان).
چنگ باشد که مطربان نوازند. (جهانگیری).
از آلات موسیقی کثیرالاوتار است. (یادداشت
مؤلف):
مهری یکی پیر نزار ...
سازی است که مطربان نوازند، و بعضی گویند
یکی از نامهای ساز چنگ است. (برهان).
چنگ باشد که مطربان نوازند. (جهانگیری).
از آلات موسیقی کثیرالاوتار است. (یادداشت
مؤلف):
مهری یکی پیر نزار ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ] (ص نسبی) منسوب به مهر. مهر
کرده شده و تمغا زده شده. (ناظم الاطباء).
|| صرهٔ زر و سیم مهربرنهاده.
(آنندراج):
از پس آنکه ز انعام جلال الوزرا
به تو هر ساله رسد مهری پانصدگانی.
فتوحی در ...
کرده شده و تمغا زده شده. (ناظم الاطباء).
|| صرهٔ زر و سیم مهربرنهاده.
(آنندراج):
از پس آنکه ز انعام جلال الوزرا
به تو هر ساله رسد مهری پانصدگانی.
فتوحی در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ هَ رْ ری ] (ع ص) نعت فاعلی از
تهریة. به رنگ زرد درآورنده جامه را. رجوع
به تهریة شود. || مخفف مهری ء،
هریسه کننده گوشت را. رجوع به مهری ء و
تهرئة شود.
تهریة. به رنگ زرد درآورنده جامه را. رجوع
به تهریة شود. || مخفف مهری ء،
هریسه کننده گوشت را. رجوع به مهری ء و
تهرئة شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ هَ رْ را ] (ع ص) جامهٔ رنگ شده به
رنگ زرد. || جامهٔ رنگ شده به «صبیب»
که آن آب برگ کنجد و سمسم باشد. (از اقرب
الموارد). و رجوع به تهریة شود.
رنگ زرد. || جامهٔ رنگ شده به «صبیب»
که آن آب برگ کنجد و سمسم باشد. (از اقرب
الموارد). و رجوع به تهریة شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) یکی از طوایف پشت کوه از
ایلات کرد ایران. (از جغرافیای سیاسی کیهان
ص ۷۰).
ایلات کرد ایران. (از جغرافیای سیاسی کیهان
ص ۷۰).