Hatt - حت
Hatt - حت maddesi sözlük listesi
حت Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
I
معجم اللغة العربية المعاصرة
حَتّ [مفرد]: ج أحتات (لغير المصدر):
1- مصدر حَتَّ/ حَتَّ عن| ترَكَوهم حَتًّا بَتًّا، أو حَتًّا فَتًّا: أهلكوهم- ما في يدي منه حَتٌّ: شيءٌ يُذكر.
2- (جو) عمليّة نحت سطح الأرض بواسطة عوامل التعرية كالهواء والمياة الجارية والجليد وغيرها "حَتُّ ضِفَّتَيْ نهر".
II
معجم اللغة العربية المعاصرة
حَتَّ/ حَتَّ عن حتَتُّ، يَحُتّ، احتُتْ/ حُتَّ، حَتًّا، فهو حاتّ، والمفعول محتوت (للمتعدِّي)
• حتَّ الصَّخرُ: تآكل.
• حتَّ الشَّجرَ: قشره| حتّ اللهُ مالَه: أذهبه وأفقره.
• حتَّ الصَّدأُ الحديدَ: أكله وحفره "حتّتِ المياهُ ضِفَّتَيْ النَّهْر".
• حتَّ الوسخَ عن الثَّوب: فركه وأزاله.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ت ت ] (ع مص) ربودن چیزی را.
|| دور کردن چیزی را. || زدن چنانکه با
تازیانه. (منتهی الارب). || صد تازیانه زدن
کسی را. (آنندراج).
|| دور کردن چیزی را. || زدن چنانکه با
تازیانه. (منتهی الارب). || صد تازیانه زدن
کسی را. (آنندراج).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ت ت ] (ع ص، اِ) نیک رو از اسب و
شتر. (منتهی الارب). اسب سبک رو. (مهذب
الاسماء). اسب تیزرفتار. (آنندراج).
|| شترمرغ شتابنده. (منتهی الارب).
شترمرغ تیزدو. (آنندراج). || نجیب آزاد.
(منتهی ...
شتر. (منتهی الارب). اسب سبک رو. (مهذب
الاسماء). اسب تیزرفتار. (آنندراج).
|| شترمرغ شتابنده. (منتهی الارب).
شترمرغ تیزدو. (آنندراج). || نجیب آزاد.
(منتهی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ تْ تِ ] (ع اِ) کلمه ای است که بدان
طیور را زجر کنند. (منتهی الارب). کش!
کیش!
طیور را زجر کنند. (منتهی الارب). کش!
کیش!
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ت ت ] (اِخ) نام شمشیر ابی دجله و
شمشیر کثیربن صلت. (منتهی الارب).
شمشیر کثیربن صلت. (منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حُ ت ت ] (اِخ) نام قبیله ای از کندة. و
این نسبت به پدر یا مادر این قبیله نیست بلکه
نسبت به بلدی است در عمان. (از معجم
البلدان) (منتهی الارب).
این نسبت به پدر یا مادر این قبیله نیست بلکه
نسبت به بلدی است در عمان. (از معجم
البلدان) (منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حُ ت ت ] (اِخ) موضعی به عمان است
و حت ازکنده بدان منسوب است. و لیس بامّ
لهم لااب... و زمخشری گفته است: حت از
جبال قبیلة است مر بنی عرک ازجهینه...
علی بن ازیدبن شریح دربارهٔ طعنه ای ...
و حت ازکنده بدان منسوب است. و لیس بامّ
لهم لااب... و زمخشری گفته است: حت از
جبال قبیلة است مر بنی عرک ازجهینه...
علی بن ازیدبن شریح دربارهٔ طعنه ای ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حُ ت ت ] (اِخ) حازمی گفته است:
محله ای است از بصره و خارج از سور آن که
آن را به نام قبیله ای از یمن که بدان نزول کرده
بودند نامیدند و شاید این قوم ازکنده باشند ...
محله ای است از بصره و خارج از سور آن که
آن را به نام قبیله ای از یمن که بدان نزول کرده
بودند نامیدند و شاید این قوم ازکنده باشند ...
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
حَتَّ
['ħatːa]
v
قَشَرَ écorcer, peler
◊
حَتَّ الغُصْنَ — Il a écorcé la branche.
♦ لا يَحِتُّ في الماءِ غَيْرُ حادٍّ qui n'est pas aiguisé
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
حَتٌّ: بَرْيٌ، تَأكُّلٌ
scraping off, rubbing off, abrasion, fret(ting), excoriation; corrosion, erosion, wear, wearing away
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
حَتَّ: بَرَى
to scrape off, rub off, scratch off, abrade, chafe, fret, excoriate; to corrode, erode, wear away
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
حَتَّ
п. I
а/у حَتٌّ
1) стирать, соскабливать, счищать
2) разъедать, постепенно разрушать; размывать