Şi'âb - شعاب
Şi'âb - شعاب maddesi sözlük listesi
شعاب Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (ع اِ) جِ شِعب، به معنی راهها
که در کوهها باشد. (غیاث اللغات) (از اقرب
الموارد). رجوع به شعب شود. || جِ شعب
به معنی شکافها و درزها. (آنندراج) (غیاث
اللغات): اعوان ...
که در کوهها باشد. (غیاث اللغات) (از اقرب
الموارد). رجوع به شعب شود. || جِ شعب
به معنی شکافها و درزها. (آنندراج) (غیاث
اللغات): اعوان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (ع اِ) برگش مانند ماهی کوچک
است و ثمراتش مثل سارق و در طرفی سه
دانه بود و از مسهلات است و بعضی آن را
حب الملوک خوانند. (نزهةالقلوب).
است و ثمراتش مثل سارق و در طرفی سه
دانه بود و از مسهلات است و بعضی آن را
حب الملوک خوانند. (نزهةالقلوب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (ع مص) دور کردن چیزی را.
(ناظم الاطباء). || مردن. (از ناظم الاطباء).
رجوع به شاعبة شود.
(ناظم الاطباء). || مردن. (از ناظم الاطباء).
رجوع به شاعبة شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ عْ عا ] (ع ص) مرمت کنندهٔ
کاسه و کسی که ظروف شکسته را بند می زند.
(از ناظم الاطباء): مصلح شعب؛ یعنی شکاف.
(از اقرب الموارد). کاسه دوز. (آنندراج)
(منتهی الارب) (مهذب الاسماء). بندزن.
چینی بندزن. (یادداشت مؤلف).
کاسه و کسی که ظروف شکسته را بند می زند.
(از ناظم الاطباء): مصلح شعب؛ یعنی شکاف.
(از اقرب الموارد). کاسه دوز. (آنندراج)
(منتهی الارب) (مهذب الاسماء). بندزن.
چینی بندزن. (یادداشت مؤلف).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ عْ عا ] (اِخ) ابوعبداللََّه محمدبن
مهزم شعاب عبدی مصری. او از محمدبن
واسع و جز وی روایت کرد و ابن المبارک و
وکیع از او روایت دارند. (از لباب الانساب).
مهزم شعاب عبدی مصری. او از محمدبن
واسع و جز وی روایت کرد و ابن المبارک و
وکیع از او روایت دارند. (از لباب الانساب).