Şîrdâr - شیردار
Şîrdâr - شیردار maddesi sözlük listesi
شیردار Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(نف مرکب) شیربان. آنکه شیر
(اسد) را نگه دارد. (یادداشت مؤلف):
شیردار آورد به میدانگاه
گرد بر گرد صف کشند سپاه.نظامی.
شیرداران دو شیر مردم خوار
یله کردند بر نشانهٔ کار.نظامی.
شیرداری از آن میانه دلیر
تاج بنهاد در میان دو شیر.نظامی.
(اسد) را نگه دارد. (یادداشت مؤلف):
شیردار آورد به میدانگاه
گرد بر گرد صف کشند سپاه.نظامی.
شیرداران دو شیر مردم خوار
یله کردند بر نشانهٔ کار.نظامی.
شیرداری از آن میانه دلیر
تاج بنهاد در میان دو شیر.نظامی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(نف مرکب) آنکه شیر می دهد و
شیر دارد. (ناظم الاطباء). لبینة. لبون. لبونة.
(منتهی الارب). || هر چیز که در آن شیر
داخل کرده باشند، چنانکه نان و غیره.
|| شیرمال (در تداول مردم قزوین). ...
شیر دارد. (ناظم الاطباء). لبینة. لبون. لبونة.
(منتهی الارب). || هر چیز که در آن شیر
داخل کرده باشند، چنانکه نان و غیره.
|| شیرمال (در تداول مردم قزوین). ...