Taly - طلی
Taly - طلی maddesi sözlük listesi
طلی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَ لا ] (ع اِ) کالبد. (منتهی الارب).
شخص. (منتخب اللغات). || قطران مالیده.
|| مرد نیک بیمار. ج، اطلاء. (منتهی
الارب). مرد سخت بیمار. (منتخب اللغات).
|| خواهش نفس. گویند: ...
شخص. (منتخب اللغات). || قطران مالیده.
|| مرد نیک بیمار. ج، اطلاء. (منتهی
الارب). مرد سخت بیمار. (منتخب اللغات).
|| خواهش نفس. گویند: ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طِ لا ] (ع اِ) لذت. (منتهی الارب)
(منتخب اللغات). || طلا. زر (در اصطلاح
فارسی). رجوع به طلا شود: و بر او صفت
کین افراسیاب از اول تا به آخر به طلی نقش ...
(منتخب اللغات). || طلا. زر (در اصطلاح
فارسی). رجوع به طلا شود: و بر او صفت
کین افراسیاب از اول تا به آخر به طلی نقش ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَ لی ی ] (ع اِ) بچگان ریزهٔ گوسفند.
ج، طلیان. (منتهی الارب). بزغاله. (مهذب
الاسماء). بچهٔ کوچک غنم که بفارسی بزغاله
گویند. (فهرست مخزن الادویه). || بچهٔ
پای بسته. || چرک دندان. ...
ج، طلیان. (منتهی الارب). بزغاله. (مهذب
الاسماء). بچهٔ کوچک غنم که بفارسی بزغاله
گویند. (فهرست مخزن الادویه). || بچهٔ
پای بسته. || چرک دندان. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ طَلْ یْ ] (ع مص) قطران مالیدن شتر
را. (منتهی الارب). اندودن. (دهار) (تاج
المصادر): و ماءالشعیر بیست وچهار گونه
بیماری معروف را سود دارد و از آن... طلی
خایه و طلی سر و طلی سینه و ...
را. (منتهی الارب). اندودن. (دهار) (تاج
المصادر): و ماءالشعیر بیست وچهار گونه
بیماری معروف را سود دارد و از آن... طلی
خایه و طلی سر و طلی سینه و ...