Gıyâz - غیاظ
Gıyâz - غیاظ maddesi sözlük listesi
غیاظ Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ع اِ) بمعنی غَناظ (غِناظ) است. غم و
محنت و رنج. (از اقرب الموارد). یقال: فعل
ذلک غیاظک و غیاضَیک کغناضیک؛ یعنی
آن کار را کرد تا ترا در رنج و مشقت اندازد.
(از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (از تاج ...
محنت و رنج. (از اقرب الموارد). یقال: فعل
ذلک غیاظک و غیاضَیک کغناضیک؛ یعنی
آن کار را کرد تا ترا در رنج و مشقت اندازد.
(از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (از تاج ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ یْ یا ] (ع ص) بسیار غیظآرنده.
بسیار خشمناک. صیغهٔ مبالغه از غیظ.
حضین بن منذر گوید:
و سمیت غیاظاً و لست بغائظ
عدواً ولکن للصدیق تغیظ.
(از لسان العرب ذیل غیظ).
بسیار خشمناک. صیغهٔ مبالغه از غیظ.
حضین بن منذر گوید:
و سمیت غیاظاً و لست بغائظ
عدواً ولکن للصدیق تغیظ.
(از لسان العرب ذیل غیظ).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ یْ یا ] (اِخ) ابن حضین بن منذر. از
قبیلهٔ بنی عمروبن شیبان ذهلی سدوسی و از
سوارانی بود که در جنگ صفین رایت علی
(ع) را به دست داشت. رجوع به لسان العرب
ذیل غیظ و هم ...
قبیلهٔ بنی عمروبن شیبان ذهلی سدوسی و از
سوارانی بود که در جنگ صفین رایت علی
(ع) را به دست داشت. رجوع به لسان العرب
ذیل غیظ و هم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ یْ یا ] (اِخ) ابن مصعب. از
بنی صبةبن أدد. رؤبه و به روایتی عجاج
گوید:
و سیف غیاظ لهم غناظا
نعلو به ذا العضل الجواظا.
(از منتهی الارب) (تاج العروس).
بنی صبةبن أدد. رؤبه و به روایتی عجاج
گوید:
و سیف غیاظ لهم غناظا
نعلو به ذا العضل الجواظا.
(از منتهی الارب) (تاج العروس).