Firzân - فرزان
Firzân - فرزان maddesi sözlük listesi
فرزان Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ ] (اِ) علم. حکمت. دانش.
(برهان). حکمت. (صحاح) (اسدی).
|| استواری. (برهان). || (ص) حکیم.
فیلسوف. فرزانه. (یادداشت به خط
مؤلف):
هر کجا تیزفهم فرزانی است
بندهٔ کندفهم نادانی است.سنائی.
(برهان). حکمت. (صحاح) (اسدی).
|| استواری. (برهان). || (ص) حکیم.
فیلسوف. فرزانه. (یادداشت به خط
مؤلف):
هر کجا تیزفهم فرزانی است
بندهٔ کندفهم نادانی است.سنائی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (معرب، اِ) فرزین شطرنج.
معرب است. ج، فرازین. (منتهی الارب).
مهره ای باشد از جملهٔ مهره های شطرنج و آن
به منزلهٔ وزیر است. (برهان). رجوع به فرز
شود.
معرب است. ج، فرازین. (منتهی الارب).
مهره ای باشد از جملهٔ مهره های شطرنج و آن
به منزلهٔ وزیر است. (برهان). رجوع به فرز
شود.