Mâh - ماخ
Mâh - ماخ maddesi sözlük listesi
ماخ Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص) زر قلب و ناسره را گویند. (برهان)
(ناظم الاطباء). زر ناسره بود. (جهانگیری) (از
آنندراج) (انجمن آرا). نبهره بود از سیم و زر.
(لغت فرس اسدی چ اقبال ص ۸۷):
جوان شد حکیم باز جوانمرد و دل فراخ
یکی پیرزن خرید ...
(ناظم الاطباء). زر ناسره بود. (جهانگیری) (از
آنندراج) (انجمن آرا). نبهره بود از سیم و زر.
(لغت فرس اسدی چ اقبال ص ۸۷):
جوان شد حکیم باز جوانمرد و دل فراخ
یکی پیرزن خرید ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) مرزبان هرات. (از فهرست
ولف). که فردوسی قصهٔ هرمزد و نوشیروان را
از او شنیده و بنظم کشیده است. در شاهنامه
در داستان جلوس هرمزد پسر نوشیروان
گوید: که پیری بود مرزبان هری جهاندیده و
سخندان و نام او ماخ ...
ولف). که فردوسی قصهٔ هرمزد و نوشیروان را
از او شنیده و بنظم کشیده است. در شاهنامه
در داستان جلوس هرمزد پسر نوشیروان
گوید: که پیری بود مرزبان هری جهاندیده و
سخندان و نام او ماخ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) محله ای به بخارا. (از منتهی
الارب). محله ای است به بخارا که منسوب
است به ماخ و نیز مسجدی منسوب به وی در
آنجا هست و او مردی بود مجوسی که به
اسلام گروید و در خانهٔ خویش ...
الارب). محله ای است به بخارا که منسوب
است به ماخ و نیز مسجدی منسوب به وی در
آنجا هست و او مردی بود مجوسی که به
اسلام گروید و در خانهٔ خویش ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نام جد احمدبن خنب بخاری و او
را ماخک نیز نامند. (یادداشت به خط مرحوم
دهخدا) (منتهی الارب).
را ماخک نیز نامند. (یادداشت به خط مرحوم
دهخدا) (منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) دهی است از دهستان چهار
اویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه که
۱۲۶ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی
ایران ج ۴).
اویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه که
۱۲۶ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی
ایران ج ۴).
Mâh - ماخ diğer yazımlar
Sıradaki maddeler
Latin göre sıradaki maddeler