müheyyi - مهی
müheyyi - مهی maddesi sözlük listesi
مهی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ هْیْ ] (ع مص) تیز و تنک روی کردن
دشنه. (منتهی الارب، مادهٔ م هـ ی). امهاء.
|| آب دادن. (منتهی الارب، مادهٔ م هـ و).
دشنه. (منتهی الارب، مادهٔ م هـ ی). امهاء.
|| آب دادن. (منتهی الارب، مادهٔ م هـ و).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ هْیْ ] (ع اِمص) اسم از امهاء.
درازکردگی رسن اسب. رجوع به امهاء شود.
درازکردگی رسن اسب. رجوع به امهاء شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ ] (ع اِ) نوعی از بلور. (برهان).
حجرالبلور. بلور معدنی. سنگ بلور. بلور
کوآرتز. || برخی گویند سنگی است سفید
یکرنگ و زنان چون در وقت زاییدن از گردن
آویزند زاییدن بر ایشان آسان گردد. (برهان).
حجرالبلور. بلور معدنی. سنگ بلور. بلور
کوآرتز. || برخی گویند سنگی است سفید
یکرنگ و زنان چون در وقت زاییدن از گردن
آویزند زاییدن بر ایشان آسان گردد. (برهان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مِ ] (حامص) بزرگی. سری. سروری.
سرداری. (آنندراج). عظمت. کِبَر. مقابل کهی.
مقابل صغر:
بدو گفت بی تو نخواهم مهی
نه اورنگ و نه تاج و طوق شهی.فردوسی.
اگر شهریار تو زین آگهی
نیابد نزیبد برو بر مهی.فردوسی.
همه سو فرار است ...
سرداری. (آنندراج). عظمت. کِبَر. مقابل کهی.
مقابل صغر:
بدو گفت بی تو نخواهم مهی
نه اورنگ و نه تاج و طوق شهی.فردوسی.
اگر شهریار تو زین آگهی
نیابد نزیبد برو بر مهی.فردوسی.
همه سو فرار است ...