buhav - بخاو
buhav - بخاو maddesi sözlük listesi
بخاو Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بُ ] (اِ) بخو. (یادداشت مؤلف). آن
قید که بپای یا دست بندند. کند. شکال. بزبان
ترکی. چیزی است از آهن مثل زنجیر که در
پای گنهکاران و ستوران و اسب کنند و آنرا
زاولانه و زولانه نیز گویند و ...
قید که بپای یا دست بندند. کند. شکال. بزبان
ترکی. چیزی است از آهن مثل زنجیر که در
پای گنهکاران و ستوران و اسب کنند و آنرا
زاولانه و زولانه نیز گویند و ...