bedcilev - بدجلو
bedcilev - بدجلو maddesi sözlük listesi
بدجلو Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ جِ لَ / لُو ] (ص مرکب) اسپ
سرکش. (غیاث اللغات). اسبی که مطاوعت
سوار نکند. (آنندراج). ستور سرکش که
بواسطهٔ لگام رام نگردد. (ناظم الاطباء):
پربجولان مباش تیزعنان
توسن روزگار بدجلو است.
نورالدین ظهوری (از ...
سرکش. (غیاث اللغات). اسبی که مطاوعت
سوار نکند. (آنندراج). ستور سرکش که
بواسطهٔ لگام رام نگردد. (ناظم الاطباء):
پربجولان مباش تیزعنان
توسن روزگار بدجلو است.
نورالدین ظهوری (از ...