Emîr - امیر
Emîr - امیر maddesi sözlük listesi
امیر Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (ع اِ) میر. پادشاه. (منتهی الارب)
(ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین).
فرمانروا. (مهذب الاسماء). کسی که فرمانروا
بر قومی باشد. (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ
فارسی معین). راعی. (منتهی الارب). سلطان.
خلیفه. این کلمه با الف و لام تعریف ...
(ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین).
فرمانروا. (مهذب الاسماء). کسی که فرمانروا
بر قومی باشد. (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ
فارسی معین). راعی. (منتهی الارب). سلطان.
خلیفه. این کلمه با الف و لام تعریف ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (اِخ) پسر قارن که عمزادهٔ موسی
(پیغمبر بنی اسرائیل) و بر دین او بود. (از
تاریخ گزیده چ امیرکبیر ص ۵۹).
(پیغمبر بنی اسرائیل) و بر دین او بود. (از
تاریخ گزیده چ امیرکبیر ص ۵۹).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (اِخ) نام نخستین و هفتمین پادشاه
از بریدشاهیان دکن (قرن دهم و یازدهم
هجری) بود. (از معجم الانساب زامباور ج ۲
ص ۴۳۹). و رجوع به بریدشاهیان شود.
از بریدشاهیان دکن (قرن دهم و یازدهم
هجری) بود. (از معجم الانساب زامباور ج ۲
ص ۴۳۹). و رجوع به بریدشاهیان شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (اِخ) محمدبن محمدبن احمد
عبدالقادر سنباوی ازهری، معروف به امیر.
(۱۱۵۴ -۱۲۳۲ هـ .ق ./ ۱۷۴۲-۱۸۱۷ م.).
وی از دانشمندان عرب و از فقیهان مالکی
بود. در ناحیهٔ سنبو در مصر تولد یافت ...
عبدالقادر سنباوی ازهری، معروف به امیر.
(۱۱۵۴ -۱۲۳۲ هـ .ق ./ ۱۷۴۲-۱۸۱۷ م.).
وی از دانشمندان عرب و از فقیهان مالکی
بود. در ناحیهٔ سنبو در مصر تولد یافت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (اِخ) در کتاب مقدس بدو تن بدین
نام اشاره شده: ۱ -امیر (متکلم)، یکی از افراد
خانوادهٔ کهانت. ۲ -مردی که از تل نمک و
تل حرشا برآمد. (از قاموس کتاب مقدس).
نام اشاره شده: ۱ -امیر (متکلم)، یکی از افراد
خانوادهٔ کهانت. ۲ -مردی که از تل نمک و
تل حرشا برآمد. (از قاموس کتاب مقدس).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (اِخ) مولانا... شاعر ترک و متقدم بر
امیرعلیشیر نوایی (در گذشته به سال ۹۰۶
هـ .ق .) است و اشعار ترکی خوبی دارد. در
شعر فارسی تتبع شیخ کمال کرده است. از
اوست:
روز قسمت هر کسی از عیش بخش خود ...
امیرعلیشیر نوایی (در گذشته به سال ۹۰۶
هـ .ق .) است و اشعار ترکی خوبی دارد. در
شعر فارسی تتبع شیخ کمال کرده است. از
اوست:
روز قسمت هر کسی از عیش بخش خود ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (اِخ) ابن احمر (الاحمر) الیشکری.
عبدالرحمان سمره او را در سیستان جانشین
خود کرد. (از تاریخ سیستان ص ۸۴). و
رجوع به همین کتاب، و عبدالرحمان بن سمره
شود.
عبدالرحمان سمره او را در سیستان جانشین
خود کرد. (از تاریخ سیستان ص ۸۴). و
رجوع به همین کتاب، و عبدالرحمان بن سمره
شود.
Emîr - امیر diğer yazımlar
Sıradaki maddeler
Latin göre sıradaki maddeler